رضا سلطان زاده مدير مسئول آیینه یزد

یزدفردا" رضا سلطان زاده مدیر مسئول آیینه یزد:سومین شهید محراب حضرت آیت ا... محمد صدوقی از علمای برجسته و مبارز و مورد احترام حوزه‌های علمیه سالها قبل از انقلاب با بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران آشنا بود. حضرت امام (ره) مكرر از شخصیت و بزرگی شهید صدوقی (ره) یاد می‌كردند. شهید صدوقی دارای صفات حمیده و فضایل پسندیده، در جامعه منشاء خیر و بركت، در فعالیت‌های دینی و اجتماعی پیشقدم، قبل و بعد از انقلاب محور و بازوی انقلاب، ‌خدماتش در جهت رفاه مردم و رسیدگی به امور خانواده‌های نیازمند بویژه در استان‌های یزد و كرمان و سیستان و بلوچستان زبانزد خاص و عام بود. با مردم برخورد خوبی داشت و بیشتر مراجعان و مستعمان را به خود جذب می‌كرد. به همه و بیشتر به جوانان بها می‌داد. شجاع بود و از هیچ مقام و صاحب قدرت و مدیری نمی‌ترسید. آنانكه قبل از انقلاب به مسجد حظیره پایگاه مجاهدان و مبارزان یزد وارد می‌شدند احساس می‌كردند به محیطی قدم گذاشته‌اند كه نشانی از اختناق نیست اعلامیه‌های گوناگون كه دستگاه شاهنشاهی را مورد انتقاد قرار می‌داد بر در و دیوار مسجد نصب شده بود. وقتی روی منبر قرار می‌گرفت مسائل روز را به خوبی تجزیه و تحلیل می‌كرد، محكم و با وقار سخن می‌گفت و این جمله را ادا‌می‌كرد: كه من را از شهادت نترسانید مثل این است كه مرغابی را از آب می‌ترسانید. در دوران جنگ در جبهه‌ها حضور می‌یافت. منزلش پناهگاه و ملجاء رزمندگان، سرداران ارتش و سپاه بود، شخصاً در جبهه‌‌ها حتی در حالت مریضی حضور پیدا‌می‌كرد و سبب دلگرمی رزمندگان بود حافظه‌ای قوی داشت و از سعه صدر برخوردار بود. بعد از پیروزی انقلاب نیز از خصوصیات آیت ا... صدوقی این بود كه شخصاً گفته‌های مردم از طبقات مختلف را می‌شنید و دستور پیگیری و رسیدگی می‌داد.
 
در سال 1377 كتابی به نام «یاران امام به روایت اسناد ساواك» توسط مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات حدود 600 صفحه چاپ و منتشر شد. در آن كتاب اسناد مربوط به مبارزات شهید آیت ا...صدوقی از سال 1341 تا دی ماه 1357 كه ساختمان ساواك به دست مردم یزد تسخیر شد درج گردیده است. بعد از پیروزی انقلاب تاكنون نیز یادنامه‌ها، كتاب‌ها و رساله‌های متعدد پیرامون خدمات سومین شهید محراب و فرزندش مرحوم حجه‌الاسلام والمسلمین شیخ محمدعلی صدوقی تدوین و همایش‌های گوناگونی برگزار شده است.
 
نگارنده از سال‌ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با شهید صدوقی رفت و آمد داشتم، همراه با تعدادی از فرهنگیان یزد با حمایت و نظر ایشان جامعه معلمان را كه یكی از خواسته‌هایشان تشكیل حكومت اسلامی به رهبری «نائب الامام حاج آقا روح ا.. خمینی(ره)» بود تشكیل دادیم. این مجموعه اعتصابات، تعطیل كردن مدارس و تحصن 25 روزه ‌معلمان یزد و گردهم آیی‌های متعدد دانش آموزان و فرهنگیان به منظور اعتراض به سیاست‌ها و عملكرد رژیم پهلوی را برنامه ریزی و هدایت می‌كرد. با یكی دو نفر از اعضای جامعه معلمان به دیگر شهرهای استان سفر می‌كردیم، در جلسات معلمان شركت می‌نمودیم و درباره فساد كارگزاران دولت وقت و دربار شاه با آنها صحبت می‌كردیم.
 
رییس سازمان اطلاعات و امنیت یزد در تاریخ 5/4/1357طی گزارشی به مدیریت كل اداره سوم سازمان امنیت (ساواك منحله) می‌نویسد: با بررسی‌هایی كه به عمل آمده از دی‌ماه سال 1356 تاكنون بیست و نه نفر از جمله حاج شیخ محمد صدوقی، سید روح ا... خاتمی، ابوالقاسم شعشعی، رضا سلطان زاده و.. ..با اسامی و مشخصات ارسالی«در جهت تحریك افكار عمومی و اخلالگری و اقدام براندازی نقش اساسی و موثری در منطقه به عهده داشته و هر كدام به نوبه خود نقشی را اجرا نموده‌اند و ضمن اینكه افراد بیشتری در جریانات اخیر فعالیت داشته و اقدامات آنان نیز موجبات برهم زدن نظام و امنیت استان گردیده مع‌هذا سعی شده افرادی معرفی گردند كه در جریانات فوق نقش اساسی و سمت رهبری و گردانندگی را داشته باشند»1
 
بعداز 22 بهمن 57 به دستور آیت ا... صدوقی از چند نفری بودم كه كمیته انقلاب اسلامی را پایه گذاری و اداره می‌كردیم اواخر اسفندماه 57 نامه‌ای از طرف ایشان به آموزش و پرورش نگاشته شد تا آن اداره بتواند حقوق اینجانب را بپردازد.
 
«باسمه‌تعالی
 
اداره آموزش و پرورش استان یزد
 
جناب آقای حاج آقارضا سلطان زاده مدت زمانی است كه به كار‌های انقلابی در كمیته و قبل از آن در قسمتهای مورد نیاز وارد بوده و شبانه روز خود را در راه كمك به نهضت برگزار و بعداً هم به وجود ایشان نیاز شدید هست نیامدنشان به آموزش و پرورش و بر سر كار خود غیبت به حساب نمی‌آید.
 
محمد الصدوقی 22/12/57»
 
20 روز پیش از آن كه به مدیر كلی آموزش و پرورش استان منصوب گردم طی حكمی به عنوان معتمد دادگاه انقلاب اسلامی یزد انتخاب شدم.
 
«باسمه تعالی
 
جناب آقای حاج آقارضا سلطان زاده دام توفیقه
 
از این تاریخ جنابعالی به عنوان معتمد دادگاه انقلاب اسلامی یزد منصوب و انتظار دارد كه با حسن نظر و رویه‌خداپسندانه‌ای كه دارید امور مربوط را به احسن وجه به پایان رسانید از خداوند متعال موفقیت عموم برادران ایمانی را در راه اهداف عالیه اسلامی خواستارم
 
 محمد الصدوقی 4/2/58»
 
از آن ایام تا تابستان 1359 كه به سمت مشاور شهید محمدعلی رجایی انتخاب و به تهران رفتم در دوران مسئولیتم در یزد خاطرات فراوانی دارم كه یك مورد آن در سر مقاله شماره 320 آیینه یزد تحت عنوان «تفاوت عملكرد نخستین استاندار یزد با رییس دولت دهم » درج گردید و در این شماره خاطره دیگری از آن زمان نقل می‌گردد:
 
اوایل تابستان سال 58 دوستی با نویسنده، تلفنی تماس گرفت و گفت: تو نامه و سفارش خط حاجی آقا صدوقی را پاره كرده و زیر میز انداخته‌ای؟
 
گفتم: آیا شما این موضوع را باور می‌كنید؟ پاسخ داد من باور نمی‌كنم، ‌اما در برابر جمعی كه در منزلشان حضور داشتند ایشان اظهار نموده‌اند: كار حاجی آقا رضا (شهید صدوقی به اسم كوچك حقیر را صدا می‌كردند) به جایی رسیده كه نامه من را هم پاره كرده است، دوستم گفت عده‌ای از روحانیون از جمله مرحوم حجه الاسلام والمسلمین ربانی كه در آن جلسه نشسته بودند گفتند حاجی آقا!! بعید است سلطان‌زاده آن هم در برابر ارباب رجوع نامه شما را پاره ‌كند یا زیر میز انداخته باشد. ‌!!
 
شهید صدوقی در جواب گفته بودند فلانی كه شاهد این ماجرا بوده این حرف را زده و خبر را آورده‌است، و در ضمن با گله و شكایت پیرامون این موضوع مسائلی را مطرح و شدیداً اظهار نگرانی نموده بودند.
 
چند روز از این قضیه گذشت توسط دوستان دوران نهضت و انقلاب و همراهان و هم جلسه‌ای‌ها تذكراتی به اینجانب داده می‌شد، بعضی هم تاسف می‌خوردند كه چرا چنین وضعی پیش آمده است؟
 
قرار شد یك روز صبح پیش از اینكه آیت ا... صدوقی در دفتر منزلشان حضور پیدا كنند با آقای ابوالقاسم شعشعی (2) كه از دوستان می‌باشند با جناب صدوقی ملاقات كنیم.
 
از خیابان امام خمینی (ره) یا خیابان قیام و یا خیابان شهید رجایی در یزد می‌توان با عبور از چند كوچه و پس كوچه در«محله سهل بن علی» از زیر سقفی عبور كرد تا به منزل قدیمی كه آیت ا... صدوقی در آن سكونت داشتند رسید. درب را كوبیدیم آشیخ رجبعلی سلیمی كه شكر خدا را در قید حیات است در را باز كرد از نگاهی كه به من و شعشعی انداخت دریافتیم كه موضوع را می‌داند و شاید در دل می‌گوید ای كاش نیامده بودند. جلو در وقتی از سمت راست از راهرویی عبور می‌كردیم به محلی می‌رسیدیم كه شهیدصدوقی با مردم دیدار می‌كرد و از سمت چپ وارد منزل و به اصطلاح بیت ایشان می‌شدیم. شیخ رجبعلی گفت هنوز حاجی آقا صبحانه نخورده‌اند و معلوم نیست چه موقع این طرف تشریف بیاورند صبر كنید از ایشان بپرسم و بگویم چه كسانی با شما كار دارند؟ !
 
وارد حیاط شد و بلافاصله برگشت و گفت حاجی آقا فرموده‌اند وارد خانه شوید یعنی ورود از راهرو سمت چپ.
 
گوشه خانه نشسته بودند سفره صبحانه پهن و قوری چای روی سماور گذاشته شده بود بعد از سلام و احوالپرسی و گذاشتن استكان چای جلو دو میهمان، شهیدصدوقی شروع كردند به صحبت كردن از تاریخ صدر اسلام و داستان طلحه و زبیر و با لحن شیرینی كه در بیان تاریخ داشتند گفتند و ادامه دادند و در پی آن اظهار داشتند كار «حاجی آقا رضا» به جایی رسیده كه نامه من را پاره می‌كند.!!
 
دوستم شعشعی چندبار با نگاههایش می‌گفت حرفی بزن به اشاره گفتم بگذار ایشان مطالبشان را بفرمایند. چای و چند لقمه از نان و پنیر موجود خوردیم و بعد عرض كردم جناب آقای صدوقی به یاد دارید كه چندین سال پیش كه از تهران به شما معرفی شدم، در تمام دوران از جنابعالی تبعیت كردم و در سال‌های قبل از انقلاب هم هر سمت اداری كه به من محول شد با نظر و موافقت شما پذیرفتم. گفتارم را تائید كردند و بعد ادامه دادم اكنون به شما دروغ گفته‌اند: میز كارم از اموال چند سال گذشته اداره است و به گونه‌ای ساخته شده كه می‌شود نامه‌ها را زیر میز گذاشت چون نتوانستم درخواست متقاضی را اجرا كنم خیال كرده كه نامه را زیر میز انداخته‌ام و با خود گفته است كه بعد آن را پاره كرده‌است. در این هنگام پاكت نامه را از جیبم در آوردم و گفتم: این هم نامه‌ای كه برایم فرستاده‌اید. وقتی اصل دستخط و نامه را ملاحظه نمودند بدون لحظه‌ای درنگ گفتند: از امام زمان (عج) بخواهید كه حرف دیگران در من اثر نكند. ناگهان مسائلی در ذهنم خطور كرد كه شاید فرد یا افرادی خواسته یا ناخواسته ذهن ایشان را نسبت به اینجانب مشوش نموده باشند تا زمینه حذف یاران انقلاب را پیرامون شهید صدوقی فراهم نمایند. البته این شیوه در آن روزگار رسم و رایج بود و شاید هم اكنون نیز ادامه داشته باشد.
 
اما توجه خوانندگان عزیز را به این نكته مهم و اساسی جلب می‌كنم كه آن بزرگوار گفت: «از امام زمان(عج) بخواهید تا حرف دیگران در من اثر نكند» این جمله كوتاه حكایت از این دارد كه:
 
اولاً ایشان با شرح صدر و كرامت نفس متوجه خبر نادرست پاره كردن نامه شدند و تاثیر این خبر را در خود بر زبان آوردند ثانیاً از اینكه در همان جلسه و با بیان فصیح و رسا اذعان كنند كه بعضاً‌حرف دیگران در وجود ایشان هم تاثیر دارد ابایی نداشتند و ثالثاً از ما دو نفر كه مستمع و مورد خطاب ایشان بودیم می‌خواستند كه دعا كنیم حرف و سخن ناروای دیگران در این روحانی اندیشمند بی تاثیر باشد.
 
آری عالمان و فقیهان بزرگ اینگونه می‌اندیشیدند و این چنین سخن می‌گفتند. اگر سخن حقی بر زبان می‌راندند بر حقیقت آن پای می‌فشردند و اگر خدای ناكرده سخن ناروایی بر لسانشان جاری می‌شد فوراً بر اصلاح آن بی‌محابا و بدون نگرانی اقدام می‌كردند.
 
این مشی و شیوه و داب شهیدصدوقی و بزرگانی چون ایشان بود. خدای بزرگ ارواح طیبه آنان را غریق بحار رحمتش فرماید و رحمت و رضوان خویش را نثار آن عزیزان سفر كرده دیار ابدیت بگرداند.  
 
پی نوشت ها:
 
1- صفحات 182 تا 191 «كتاب یاران امام به روایت اسناد ساواك»
 
2- ابوالقاسم شعشعی دبیرآموزش و پرورش، شهردار سابق اردكان، مدیركل اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامی یزد، مدیركل دفتر معارف اسلامی وزارت فرهنگ و آموزش عالی– كاردار جمهوری اسلامی ایران در كشورهای یمن، عراق و كویت به مدت 8 سال، مشاور استاندار در دوران اصلاحات و اخیراًً بازنشسته وزارت امور خارجه و ساكن در یزد.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا